اخبار نوشتاری و تصویری از ایران و مقاومت ایران و قیام آفرینان و کانونهای شورشی در سراسر میهن. اخبار سیاسی اجتماعی اقتصادی سرکوب و اختناق و زندانیان سیاسی. مقالات و گزارشات و تحلیل های سیاسی اجتماعی و اقتصادی بصورت نوشتاری و ویدئویی. ویدئوهای تاریخی فرهنگی هنری طنز و ... از سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران. https://www.besoyepirozi.com همه روزه در سایت های بسوی پیروزی و پاسارگاد سیتی

  • .
  • رهبری مقاومت
  • اخبار و گزارش
  • ویدئو خبرها
  • ویدئو کلیپ ها
  • رویدادهای تاریخی
  • مقالات و ادبیات
  • کتابخانه
  • سیاسی اجتماعی
  • اسناد و حقایق
  • روزها و یادها
  • .
  • برای کانون‌های شورشی
  • مقالات منتخب
  • مقالات ویژه
  • شعر و ادبیات
  • از انتشارات مقاومت
  • اجتماعی، اقتصادی
  • سیمای ایران فردا
  • سخن روز
  • محیط زیست
  • تحلیل و گزارش
  • بحرانهای سیاسی رژیم
  • بحرانهای درونی رژیم
  • رسانه های حکومتی
  • انقلاب مشروطه
  • شکنجه و شکنجه گر
  • قتل عام ۱۳۶۷
  • مقالات شما
  • زنان

افشاگری‌درباره ایرج مصداقی از امیر پرویزی – اشرف۳ - ایرج مصداقی، مصداق آشکار جعل و دروغ علیه مجاهدین

  • Facebook
  • Twitter
  • LinkedIn
  • Pinterest
منتشر شده در 27 فروردين 1399

اخیراً دو مقاله آموزنده درباره تواب تشنه بخون ایرج مصداقی خواندم. «شارلاتانیسم ایرج مصداقی، یک شاگرد دژخیم» از برادر مجاهدم اکبر صمدی و «ماوراء رذیلت مزدور مصداقی در هتاکی به خانواده‌های شهیدان و زنان زندانی» از خواهر مجاهد منصوره گالستان.
از این میزان دروغگویی درباره خواهر مجاهد زهره شفایی تعجبی نکردم. چون در موضوعی که خودم سوژه آن بودم، جعل و دروغ مصداقی را دیده و تجربه کرده بودم.
۷سال پیش، بعد از خروج مجاهدین و ارتش آزادیبخش از لیست تروریستی و در آستانه انتخابات رژیم و ریاست‌جمهوری روحانی و شروع قضایای برجام، ما که در اشرف و لیبرتی بودیم نمی‌دانستیم قتل‌عام ۱۰شهریور ۹۲ در اشرف و بعد هم حملات موشکی پیاپی در لیبرتی در راه است. اما در این زمان با سیرک وزارت اطلاعات در جلوی در اشرف و ۳۲۰بلندگو برای لجن‌پراکنی علیه سازمان و رهبریمان آشنا بودیم. تا این‌که در اردیبهشت ۹۲ وزارت اطلاعات سیرک جدید خارج کشوری خودش را هم دایر و از مصداقی و سپس از هم‌کاسه‌های او در فاز جدیدی رونمایی کرد.
هر دو سیرک، در این سو و آن سوی جهان، هدف واحدی داشت که ریختن خون ما در اشرف و لیبرتی و انهدام مجاهدین و آلترناتیو دموکراتیک انقلابی و مخصوصاً ردیابی و از بین بردن رهبری مقاومت بود. این را طاهر بومدرا مسئول حقوق‌بشر سازمان ملل در عراق در کتابش «ناگفته‌های اشرف» به‌خوبی شرح داده است.
در آن زمان قاسم سلیمانی در عراق که توی چنگش بود درصدد بود یک ۱۷ژوئن دیگر منتهی از نوع مالکی راه بیندازد. در ۱۷ژوئن ۲۰۰۳(۲۷خرداد ۱۳۸۲) همگان کودتا برای از بین بردن مجاهدین و حتی تحویل دادن خواهر مریم به رژیم را به چشم دیدند. راستی هم که اگر خیزش هموطنان و هواداران مجاهدین در خارج و آن مجاهدین شلعه‌ور و فروزان نمی‌بودند، حتماً که تیر رژیم و استعمارگران به هدف می‌خورد اما در یک‌کلام انقلاب خواهر مریم بود که توطئه را درهم شکست و کودتا را نافرجام کرد.
در سال۹۲ ده سال از آن کودتای نافرجام گذشته بود و دشمن باید فکر دیگری می‌اندیشید. مزدوران رونمایی شده از قبیل ایرج مصداقی آتش‌بیاران همین معرکه برای کشتار مجاهدین بودند. تواب تشنه به خون، تحت‌امر سرکردگان قتل‌عام مجاهدین به چیزی کمتر از سر و خون مسعود رجوی رضایت نمی‌داد. آخر رژیم برادر مسعود را رهبر مقاومتی می‌دانست و می‌داند که به‌گفته خامنه‌ای در طرف رژیم ۱۷هزار تلفات بر جای گذاشته است. (۷تیر ۹۳).
اما در سال ۹۲ قبل از قتل‌عام مجاهدین در اشرف، مصداقی و دیگر بازیکنان سیرک خارجه باید با بلندگوها و سایت‌هایشان راه کشتار را هموار می‌کردند. مصداقی برای این‌که ثابت کند مجاهدین و رهبری آنها بدتر از این رژیم هستند و رژیم به‌هرحال بهتر از اینهاست، ریسمانهای بافته از دروغ و دجالیت و دعاوی زنجیره‌یی علیه مجاهدین را به میان انداخت. در طبله این عطاری، همه چیز یافت می‌شد. در واقع همه چیزهایی که وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه و دادستانی از این پیش‌تر گفته بودند.
یکی از کمترین بدیهای مجاهدین این بود که «به یک کارگر بی‌خبر از همه جای درمانده، پول هنگفتی» داده بودند که عکس رهبری مقاومت را در تظاهراتی مقابل دانشگاه تهران بلند کند و حالا او (مصداقی) وظیفه دارد درباره «داستان غم‌انگیز» آن «کارگر بی‌خبر» روشنگری کند.
آن فرد من بودم که در تیرماه ۱۳۹۲ گزارش وقایع و شرح‌حال خودم را به‌طور مفصل در مقاله «مصداق آشکار جعل و دروغ علیه مجاهدین» نوشتم و در سایت‌های مقاومت منتشر شد و هنوز هم بعضی جاها هست.
حالا که ۷سال گذشته و بسیاری چیزها روشن شده بعد از خواندن آن دو مقاله آموزنده به فکر افتادم بار دیگر داستان را خلاصه و بازنویسی کرده و به اطلاع هموطنانی که آن سال‌ها در جریان نبودند برسانم. به‌خصوص که حالا کانون‌های شورشی هم در داخل ایران روشنایی بخش میدان شده‌اند.
امیر پرویزی- اشرف۳– فروردین۹۹
***
مصداق آشکار جعل و دروغ علیه مجاهدین
افشاگری امیر پرویزی از زندان لیبرتی درباره ایرج مصداقی
ایرج مصداقی در میان انبوهی یاوه‌گویی بر ضد مبارزه و مقاومت ما اشرفی‌ها، از جمله ادعا کرده که مجاهدین «به یک کارگر بی‌خبر از همه جا درمانده، پول هنگفتی» داده بودند که عکس رهبری مقاومت را در تظاهراتی مقابل دانشگاه تهران بلند کند و او (مصداقی) وظیفه دارد درباره «داستان غم‌انگیز» آن «کارگر بی‌خبر» از زبان سایر زندانیان سیاسی که شاهد بوده‌اند، روشنگری کند. (گزارش ۹۲)
فرد مورد اشاره مصداقی، این‌جانب امیر پرویزی هستم که در جریان تظاهراتی در ۲۱تیرماه سال۱۳۸۴ در مقابل دانشگاه تهران، عکس‌های رهبری مقاومت را بالای سرم بردم. به همین نام و به همین جرم محاکمه و زندانی شدم و پرونده‌ام در زندان و قضاییه و اطلاعات رژیم آخوندها بر سر این «محاربه» ثبت‌شده است.
حالا می‌خواهم داستان خودم و وضع «رقت‌انگیز» یک تواب خائن درهم‌شکسته را برملا سازم. فردی که بعد از همکاری با بازجویان زندانها و گشتی‌های دادستانی لاجوردی با نوشتن انزجارنامه‌های مکرر و هر بار غنی‌شده‌تر علیه مجاهدین، از زندان آزاد شده و به خارج کشور آمده است. او پس از نفوذ در مناسبات هواداران و مدتی ارتباط با تشکیلات مقاومت در خارج کشور، با دستمایه کردن چنین اندوخته و با چنین نقابی، به مأموریت اصلی خود پرداخته است. با ژست «مخالف دوآتشه» و به تعبیر خودش «دشمن آشتی‌ناپذیر» رژیم آخوندی، آن‌هم در کسوت یک متولی خودخوانده و خزانه‌دار منحصر به‌فرد تمام حقایق کلیه زندانها، تمامی زندانیان سیاسی و حافظ یگانه جزییات سرگذشت کلیه شکنجه‌شدگان و اعدام‌شدگان همراه با اطلاعات مربوط به همه بازجویان و شکنجه‌گران و دژخیمان.
مأموریت ایرج مصداقی
ابتدا مأموریتش را با خاطره‌نویسی دوران زندانش شروع کرد و این مأموریت را به‌زعم خود با پیچیدگی زیاد و با تاکتیک نوک زدن به بخش کوچکی از حقیقت برای انکار یا وارونه کردن بخش اعظم آن، به انجام رساند. مأموریتی که محور اصلی و هدف واقعی آن، نفی مجاهدین و مقاومت ایران به‌عنوان دشمن اصلی و تنها آلترناتیو دموکراتیک در برابر رژیم ولایت‌ فقیه بود. این مأموریت را در گام اول، با انکار اعداد و ارقام و کم و کیف جرایم و جنایات رژیم علیه مجاهدین در زندانها، شروع کرد که همراه بود با یک تلاش وقیحانه برای ریختن قبح دفاع از دژخیم به‌خصوص با انکار ابعاد واقعی بزرگترین فاجعه حقوق‌بشری جهان بعد از کوره‌های آدم سوزی هیتلر، یعنی قتل‌عام زندانیان سیاسی مجاهد در سال۶۷.
هم‌چنین همراه بود با تلاش برای بی‌اعتبار کردن و تکذیب حقایق افشا شده توسط قربانی اصلی این جنایات، یعنی مجاهدین خلق ایران با متهم کردن رذیلانه سازمان به بزرگ‌نمایی و اغراق درباره جنایات خمینی و دژخیمانش در زندانهای سیاسی. به‌موازات آن، کتمان، انکار یا لوث کردن و حتی وارونه‌گویی حماسه‌های مقاومت درخشان دهها هزار قهرمان مجاهد در زنجیر، از جمله با فرافکنی و نسبت دادن ندامت و خیانت و انزجارنویسی‌های ننگین مشابه خودش به آن قهرمانان سربدار.
این شروع مأموریت بود، اما اصل مأموریت، کارزار شیطان‌سازی علیه مجاهدین و نفی کانون و مسیر مقاومت و نقطه اوج مأموریت که در حقیقت حضیض انحطاط و دنائت ضدانسانی یک تواب خودفروخته است، ردیابی پلیسی و زمینه‌سازی و تبلیغ شقاوت‌بار برای قتل و ترور رهبر مقاومت در راستای تحقق رؤیای استراتژیک انهدام مجاهدین و حذف تنها آلترناتیو دموکراتیک در برابر رژیم ولایت‌فقیه، آن‌هم با گریم یک «منتقد مجاهدین و دشمن آشتی‌ناپذیر رژیم»!
در مورد یک ادعای دروغ شهادت می‌دهم
مصداقی گزارشهای مجاهدین از داخل ایران را انکار می‌کند و مدعی است یک عده در «اشرف» و «اورسوراواز» می‌نشینند و روی اینترنت در ایران تظاهرات راه می‌اندازند…
اما برخی از این گزارشات را خود من و چند تیم دیگر که می‌شناختم به خواهر نسرین و سایر مسئولانمان می‌دادیم. بدون اغراق همه ادعاها و هوچیگریهای مصداقی در این‌باره سخیف و بی‌مقدار است و من در این خصوص شهادت می‌دهم.
من در مهرماه سال ۱۳۸۵ از ایران خارج شدم و به مجاهدان اشرف پیوستم، ماجرای بلند کردن عکس‌های رهبری مقاومت در تظاهرات و آنچه را در زندان بر من گذشته در پرونده و مصاحبه‌های من با کمیساریای پناهندگان ملل ‌متحد در لیبرتی ثبت است. برخلاف آنچه وزارت اطلاعات می‌گوید نه گول خوردم، نه پولی گرفتم.
قبل از آن‌هم در ۱۳شهریور ۱۳۸۹، در مصاحبه مفصلی با سیمای آزادی، به تشریح اقدام مشخص خودم در تظاهرات مقابل دانشگاه تهران پرداخته بودم و بخشی از آنچه را بعد از انجام آن تظاهرات در مقابل دانشگاه تهران و در زندانهای رژیم بر من گذشت، توضیح دادم.
من در داخل کشور با چند خواهر مجاهد و از جمله خواهر نسرین (که اسم مستعار است) در ارتباط بودم و گزارش کارهایم را می‌دادم.
افشاگری‌درباره ایرج مصداقی از امیر پرویزی در برنامه گنج میهنی از سیمای آزادی
«کارگر درمانده بی‌خبر» کیست!؟
من امیر پرویزی متولد زنجان در سال ۱۳۵۸ هستم.  هنگامی‌که در تظاهرات جلوی دانشگاه تهران در تیر ۸۴شرکت کردم و عکس بلند کردم ۲۶ساله بودم. من در یک خانواده مذهبی هوادار مجاهدین خلق بزرگ شدم. برخی اعضای خانواده‌ام در شمار شهیدان سازمان مجاهدین خلق ایران هستند (از جمله مجاهد شهید ابوالفضل مولایی پسرخاله و مجاهد شهید مجید آزادی پسرعموی مادرم که دانشجوی پزشکی بود و برادرش اکبر آزادی). تعدادی از بستگان و اعضای خانواده هم طی چند دهه حکومت آخوندها، سال‌هایی را در زندان به‌سر برده‌اند و برخی دیگر از اعضای خانواده و بستگانم هم‌اکنون جزء مجاهدین هستند و خودم هم شرف و افتخار مجاهد بودن دارم.
من البته افتخار «کارگر» بودن را که در نظر پادوهای رژیم‌های سرکوبگر و استثمارگر، مترادف درماندگی و بی‌خبری است، نداشتم، اما هم برای اطلاع و نیاز مصداقی و هم برای شناساندن ترفندهای کثیف این عامل اطلاعاتی رژیم، باید بگویم که کارمند یک شرکت کامپیوتری در زنجان بودم و در قسمت مونتاژکردن کامپیوتر (ensemble) و بخش فنی و سخت‌افزار آن قسمت، به کار مشغول بودم. به‌خاطر کار تخصصی‌ام به اینترنت دسترسی داشتم و از همان ابتدا اخبار مقاومت و مجاهدین را دنبال می‌کردم و در ارتباط با ستاد اجتماعی سازمان فعالیت می‌کردم.
معنی «بی‌خبری» و «درماندگی» که مصداقی به من نسبت می‌دهد، در فرهنگ و اندیشه مأموران رژیم آخوندی این است که من عضو یکی از تیم‌های سازمان‌یافته هواداران مجاهدین در شهر خودمان بودم و در فعالیت‌های جمعی متعددی که در بین هواداران مجاهدین به «پراتیک» یا «پراتیک اجتماعی» معروف است، شرکت داشتم.
فیلم‌های مربوط به فعالیت‌های تبلیغی و اجتماعی تیم‌هایی که من عضو آنها بودم در تلویزیون سیمای آزادی، نشان داده‌ شده است و همین روزها هم نمونه‌های بسیار جالب و ستایش‌انگیز آن را در سیمای آزادی مشاهده می‌کنیم. هر کدام از این نمونه‌ها در حکم یک عملیات چندمرحله‌ای در فضای اختناق و سرکوب در داخل کشور است. اعضای تیم‌های عمل‌کننده بایستی ابتدا با پذیرش ریسک دستگیری و شکنجه و اعدام به اتهام محاربه، این عملیات را به سرانجام برسانند. عکس و فیلم‌برداری از این فعالیت‌ها و ارسال آن‌ها، یک مرحله دیگر عملیات است. بعد هم باید سریعاً ردها را پاک کرد. هیچ‌کدام از این کارها در ساحل امن انجام نمی‌شود، بلکه باید با چشم باز و انتخاب آگاهانه صورت بگیرد. گروهها باید تا ته خط شکنجه و اعدام را برای خود پذیرفته باشند. بنابراین اگر بخواهم حرف‌های مصداقی را باور کنم، باید بپذیرم که نه‌تنها هیچ‌یک از فعالیت‌های مجاهدین در داخل کشور وجود خارجی ندارد، بلکه اصلاً خود من هم وجود خارجی ندارم. حالا بی‌صبرانه منتظرم تا مصداقی و همپالگی‌های وزارتی او ادعا کنند که این حرف‌ها را هم خودم ننوشتم و …
تظاهرات ۲۱تیر ۱۳۸۴
در سال ۱۳۸۴به‌مناسبت ششمین سالگرد قیام ۱۸تیر، من در میان یکی از تیم‌های هوادار مجاهدین بودم که مسئولیت کمک کردن به راه‌اندازی تظاهرات ضدحکومتی و شرکت کردن و تقویت آنها را در تهران به عهده داشتند. در روز ۱۸تیرماه من با اسم مستعار «بیژن» با برنامه ارتباط مستقیم سیمای آزادی تماس تلفنی گرفتم و برای شرکت در تظاهرات فراخوان دادم.
همان روز نیروهای سرکوبگر خیابانهای اطراف دانشگاه را بستند و مأموران نیروی انتظامی و لباس‌شخصی به محل آمدند تا مانع تجمع شوند. آنها تصور می‌کردند سالگرد ۱۸تیر را از سر گذرانده و مهار کرده‌اند. در حالی‌که آن سال طرح ستاد اجتماعی این بود که همه تیم‌ها برای تجمع اعتراضی در ۲۱تیر به‌جای ۱۸تیر فراخوان بدهند. شعار محوری هم آزادی زندانیان سیاسی بود.
روز ۲۱تیر حوالی ساعت ۵بعدازظهر تجمع به حدی که می‌خواستیم رسید. نیروهای سرکوبگر از پاسدار و نیروی انتظامی و بسیجی و اطلاعاتی و لباس شخصی، گله‌وار به صحنه آمده بودند تا مانع شکل‌گیری تظاهرات شوند؛ اما همه این بگیر و ببندها مانع نشد و شعارها شروع شد. تیم‌های هواداران مجاهدین هم به شعارها و محتوای اعتراضات سمت‌وسو می‌دادند. نیروی انتظامی شروع کرد به تهاجم و پراکنده کردن جمعیت. در این میان سرهنگی که در صحنه بود نعره می‌کشید که تجمع غیرقانونی است و مجوز وزارت کشور را ندارد. سرهنگ بیچاره نمی‌دانست که نیروی برانداز و سرنگون کننده اجازه نمی‌گیرد. تواب‌ها و خیانت‌پیشگانی مثل مصداقی هستند که بدون اجازه دژخیم آب نمی‌خورند.
به لحن مصداقی در ننگین«نامه سرگشاده» توجه کنید که چقدر به رئیس‌جمهور تازه از صندوق درآمده ولی‌فقیه یعنی پاسدار عنتری‌نژاد امیدواری سرکوبگرانه داشته که می‌نویسد: «آیا جو ایران در تیرماه۱۳۸۴ و پس از پیروزی احمدی‌نژاد این‌گونه بود؟ انتشار این دروغ‌ها چه دردی از مردم ایران دوا می‌کند؟ چرا جز شما و انجمن خیالی‌تان کسی این‌گونه گزارش نمی‌دهد؟». جوابش البته خیلی ساده است، به این دلیل ما این‌طور گزارش می‌دهیم که همین‌طور هم مقاومت و مبارزه می‌کنیم.
اما سرهنگ نیروی انتظامی به‌عنوان فرمانده صحنه هنگامی‌که دید جوانان و دانشجویان به او که دنبال مذاکره کردن با کسی بود، محل سگ نمی‌گذارند، پی‌درپی با صدای بلند می‌پرسید رئیس شما کیست؟ بیاید صحبت کنیم. یکی از اصلاح‌طلبان حکومتی که می‌خواست به این وسیله اعتراضهای جوانان و دانشجویان را مصادره کند، تلاش کرد به‌عنوان نماینده معترضان به مذاکره با سرکرده نیروی انتظامی بپردازد.
وقتی اصلاح‌طلبان قلابی در نظام ولایت‌ فقیه یا همان «جلبک‌های بی‌هزینگی» برای مذاکره دور پاسداران نیروی انتظامی جمع شدند. طبق قرارمان در مورد اقدام در موقعیت مناسب، من در همین لحظه، تصویر رهبری مقاومت برادر مسعود و خواهر مریم را بلند کردم و سایر افراد تیم ما فیلم‌برداری از این صحنه را انجام دادند. فاصله ما با دژخیمان چند قدم بیشتر نبود. می‌دانستیم زمان کوتاهی بیشتر نخواهیم داشت، آنها بالابردن عکس کسانی که تجسم سرنگونی و نابودی این رژیم‌اند. همانها که هر خطری برای رژیم، پذیرفتنی‌تر از آن‌هاست.
در حالی‌که من عکس خواهر مریم و برادر مسعود را بالای سرم برده بودم، یک‌باره گله‌ای از مزدوران نیروی انتظامی به سویم هجوم آوردند و بر سرم ریختند. با باتون و مشت و لگد شروع به زدن کردند. به‌علت ضربه باتونی که روی بینی‌ام فرود آمد، تعادلم را از دست دادم. در همین موقع یک سرهنگ نیروی انتظامی گردنم را گرفت و با چوبی که دستش بود گردنم را فشار می‌داد. جمعیتی که شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد سر می‌دادند، با دیدن وضعیت من اعتراض کردند و شعار می‌دادند: ولش کنید، ولش کنید.
مادری خودش را به من رساند و رو به سرهنگ سرکرده صحنه، اعتراض کرد که: چکار کرده، ولش کنید!
پاسداران که به‌قول مصداقی «پس از پیروزی احمدی‌نژاد» خیلی جری‌تر شده بودند، آن خانم شجاع را که به‌نظر مصداقی به‌خاطر «زن بودن» واقعی نیست و به‌گفته مصداقی (در همان گزارش ۹۲) یک «پهلوان‌پنبه اینترنتی» دیگر است، به باد کتک و ضرب ‌و شتم گرفتند. آنها تلاش می‌کردند با ضرب ‌و شتم جمعیت، راه باز کنند و مرا به نزدیک درب اصلی دانشگاه تهران که تمرکز اصلی و محل ماشینهای ضدشورش بود، برسانند.
قبل از رسیدن به خودرو نیروی انتظامی، شهید علی صارمی خودش را به سرهنگ نیروی انتظامی‌ رساند و گفت: مگر این جوان چه‌کار کرده؟ ولش کنید بگذارید برود….
این‌یکی «پهلوان‌پنبه اینترنتی» یعنی علی صارمی هم بعداً توسط رژیم اعدام شد!
برگردم به صحنه حقیقی در آن روز: پاسداران مرا به‌زور سوار خودرو ون سیاه‌رنگی کردند. بعد از من چند دانشجو و خبرنگار را هم دستگیر کردند. سرکرده یگان ویژه رژیم به نام عباسی در صحنه حضور داشت. اسم سردار عباسی را همان‌جا یکی از دانشجویان در ماشین به من گفت. بعد از یک ربع یا نیم ساعت ما را به کلانتری۱۴۸ در خیابان انقلاب بردند. به‌محض ورود، مرا دست‌بند فلزی زدند و نفرات دیگر را دست‌بند پلاستیکی.
اولین کاری که در آنجا انجام دادند، ضرب ‌و شتم معروف به «فوتبالی» بود که چند نفر با ضرب ‌و شتم عمدتاً به‌وسیله لگدهای سنگین و شدید، زندانی را به این‌طرف و آن‌طرف پرت می‌کنند. بعد از «فوتبالی» مرا کنار نفرات دیگر نشاندند تا صورت‌جلسه تنظیم کنند. در میان دستگیرشدگان یک نفر بود که اسمش را به‌یاد ندارم اما حین دستگیری وقتی می‌خواستند او را وارد ماشین کنند مقاومت کرد. مزدوران وحشیانه صورتش را به سپر عقب ون کوبیدند که قسمتی از زیر چانه‌اش شکافت. در کلانتری ۱۴۸ مأموری که به‌نظر می‌رسید بازجو باشد و صورت‌جلسه را تهیه می‌کرد، به آن فرد که چانه‌اش شکافته بود، می‌گفت: «می‌خواهی یکی از عکس‌های او (عکس‌هایی که من بالابرده بودم) را در پرونده تو بگذارم؟ شما باهم بودین»!
مأمور دیگر گفت این خیلی پررویی می‌کند. بگذار تا ببرند حالش را حسابی جا بیاورند. در فرصتی که حین بازجویی و فشارآوردن به آن فرد مقاوم ایجاد شد، من طبق سناریویی که از پیش آماده کرده بودم، محمل خودم را در ذهن خودم مرور می‌کردم که کارگر بودم و نمی‌دانم این عکس‌های چه کسانی بوده …
در همین اثناء همان اصلاح‌طلب حکومتی را که یک فرد شناخته‌شده خاتمی‌چی بود هم آوردند. او همان کسی بود که در مقابل دانشگاه خودش را به‌عنوان نماینده دانشجویان معرفی کرده بود.
بازجوی مزبور به او گفت: «آقا این چه بساطی است که راه انداختید تجمع مجوز نداشته و …»
سپس با اشاره به من از او پرسید: شما با این اراذل‌ و اوباش هستید؟
او که چند نفر از دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت را در میان ما دید، گفت: آقا این‌ها بچه‌های خوبی هستند! بچه‌های انقلابند! (یعنی از بسیجیان یا عوامل جناح‌های درونی رژیم هستند).
بازجو تک‌تک ما را به وی نشان می‌داد و می‌پرسید این چطور؟ این‌یکی چطور؟ وقتی نوبت به من رسید. باز هم گفت: این هم بچه خوبی است!؟ در اینجا یک‌باره دژخیم افسار پاره کرد و عکس‌های رهبری مقاومت را که در پرونده من گذاشته بود بیرون کشید و به او نشان داد و گفت: پس آقا شما طرفدار و هوادار این‌ها هستید؟
ناگهان رنگ از رخسار او پرید و در حالی‌که داشت قالب تهی می‌کرد، به تته‌پته افتاد و گفت: آقا شما ما را می‌شناسید، این چه حرفی است؟ و سپس رو به من کرد و گفت: این فرزند انقلاب نیست.
چند دقیقه بعد از این که ایشان مرا به‌عنوان «بچه بد»! شناسایی کرد، با صحنه جالبی که برایش ترتیب دادند، گفت حالش بدشده… و نیروی انتظامی هم آمبولانس خبر کرد تا او را با احترامات ویژه یک «بچه خوب» رژیمی، از آنجا ببرند.
منشأ اطلاعات مصداقی
حالا ببینیم مصداقی اطلاعات دست‌اول را که به یک «کارگر درمانده از همه‌جا بی‌خبر برای بالابردن عکس رهبری مقاومت پول هنگفتی داده» شده از کجا آورده است؟
ساعت ۷بعدازظهر همه نفرات را به حفاظت اطلاعات ونک بردند. آنجا بازجویی اولیه از من شروع شد. یک سرهنگ حفاظت اطلاعات و چند نفر دیگر شروع به ضرب ‌و شتم و اذیت و آزار من کردند. دژخیم علت و چرایی موضوع عکس را که بالای سرم برده بودم می‌پرسید، من هم طبق سناریو خودم گفتم یکی «پول» داد این عکس را بالای سرم بگیرم من هم «بیکار» بودم و نیاز به «پول» داشتم…
بازجو عصبانی می‌شد و فحش رکیک می‌داد و می‌گفت: «غلط کردی! اگر من همین‌ الان بروم از کابل یک کارگر افغانی را بیاورم و بگویم یک‌میلیون می‌دهم این را بلند کن، می‌گوید: چون این عکس مسعود رجوی است، می‌ترسم این کار را بکنم. ادبیات تو مال اشرف است. همین جمله که می‌گویی عکس را بالای سرم ببرم، حرف مجاهدین است تو چطور می‌خواهی این مزخرفات را باور کنم. یالا بگو ببینم داستان چیست؟».
ملاحظه می‌کنید که هم منشأ اطلاعات مطالب ایرج مصداقی، بازجوها و شکنجه‌گران رژیم هستند و هم فرهنگ و منطقی که برای ارزیابی دارد، همان فرهنگ و منطق آن‌هاست.
دعوا و صورت‌مسأله خود مقاومت و مبارزه است. کلمات و فرهنگ بازتاب و محصول آن است. دعوا بر سر این است که ما چرا مبارزه می‌کنیم و مثل مصداقی راه تسلیم و ندامت و همکاری با دژخیمان را نرفتیم.
برگردم به ادامه صحنه آن روز: بازجو تلاش کرد در بازرسی دقیقی از کفش و لباس من اثری از عراق و قرص سیانور پیدا کند. پرسید: کی از عراق آمدی و کجا آموزش دیدی؟ وقتی متوجه شدم حرف‌هایم را باور نمی‌کند، دیدم باید روی همان محملی که ساخته بودم حسابی ایستادگی کنم. بار دیگر در قسمتی از بازجویی بر سر این جمله من که «عکس را بالای سرم بردم» فریاد می‌زد که این «ادبیات منافقین» است، یالا حرف بزن، کجا آموزش دیدی؟ هم‌تیم‌هایت کجا هستند؟
بعد از آزادی و آمدن به اشرف متوجه شدم که سایت وزارت اطلاعات رژیم، ۴روز بعد از دستگیری و بازجویی من به‌نقل از فردی به نام «نادر فتوره‌چی از اعضای دفتر تحکیم وحدت» نوشته بود:
«…کسی را به او دست‌بند زده بودند که از گفتگوی مأموران دریافته که جرمش بلند کردن عکس مسعود و مریم رجوی است؛ تنها مورد از این نوع. نادر می‌گفت که سرووضعش بسیار ژنده بود و مایه تعجب. وقتی به کلانتری ونک می‌بردندشان، از او پرسیده بود که چرا عکس رجوی را بلند کرده؟ طرف اصلاً نمی‌دانسته که رجوی کیست و پرسیده بوده که “اون که کنارش بود زنش بود؟” برای نادر توضیح داده که نامش حسن پوشانی است؛ کارگر فصلی زنجانی که در میدان انقلاب می‌ایستد برای کار و مدت‌هاست بیکار است. آن روز عصر کسی با او صحبت کرده و ۱۰هزار تومان به او داده که آن دو عکسِ به هم چسبیده را بالا ببرد؛ و وعده داده بود که شب ۳۰هزار تومان دیگر هم به او خواهد داد. حسن پوشانی به نادر می‌گفته که خدا کند شب آزادم کنند تا بروم و ۳۰هزار تومانِ دیگر را هم از طرف بگیرم!… نادر می‌گفت طرف بی‌سواد و بی‌خبر بود و حتی درک درستی هم از آنچه رخ داده بود نداشت. می‌گفت تا جایی که او توانسته بفهمد تلقی مأموران هم از او همین بوده است…».
افشاگری‌درباره ایرج مصداقی از امیر پرویزی – ایران دیدبان
ایران دیدبان سایت وزارت اطلاعات ۲۵تیر ۱۳۸۴
ملاحظه می‌کنید که اطلاعات و در حقیقت اتهامات مصداقی علیه مجاهدین از فیلتر بازجوها و سرکردگان سرکوبگر رژیم گذشته و حتی قبلاً در سایت‌های وزارتی منتشر یا توسط عوامل اطلاعاتی نقل‌قول شده است.
ماجرای قاطی کردن اسامی و افراد هم به‌سادگی این است که فردی به نام علی حسنی که دو روز بعد از دستگیری من بازداشت و حدود دو هفته بعد با یک قرار وثیقه سنگین آزاد شد، در گفتگوهای داخل سلول در جریان محملی که من به بازجو گفته بودم، قرار گرفت. تا روز ۲۵تیر ۸۴ که این مطلب در سایت وزارت اطلاعات منتشر شده، علی حسنی ارتباطی با بیرون زندان نداشته تا بتواند راجع به محمل من با کسی صحبت کند. بنابراین به‌روشنی پیداست که وقتی من در تاریخ ۲۱تیر دستگیر شدم و خودم را کارگر بی‌پولی معرفی کردم که برای پول دست به این کار زده، این اطلاعات از صحبت‌های بازجویان نشت کرده و قاطی کردن اسامی توسط خبرنگار و وبلاگ نویس وزارتی هم، ناشی از رودست خوردن آن‌هاست.
بدون شک منشأ اطلاعات مصداقی بازجویانی هستند که در ضرب ‌و شتم و شکنجه من و سایر تظاهر کنندگان نقش مستقیم داشتند. وقتی ایرج مصداقی ۸سال بعد از دستگیری یک مجاهد تحت عنوان «نامه سرگشاده» همان اطلاعات را بلغور می‌کند، بیش از هر چیز نشان می‌دهد که به چه نیازی از اطلاعات آخوندها پاسخ می‌دهد!
همدستان مصداقی در اوین
مصداقی انتظار دارد در سلول‌های شکنجه، من هم مثل او همه اطلاعاتم را به دژخیم می‌دادم یا پیش آن نفراتی که به اسم دانشجو یا خبرنگار در سلول من انداخته بودند، سفره دلم را باز کنم. این منطق ما مجاهدین نیست که دیگران را دم تیغ بدهیم و به فکر جان خودمان باشیم و رمز ماندگاری ما همین است. اگر هم حفره و کمبودی در مبارزه داریم و داشتیم شرمنده خدا و خلق هستیم و از گذشته عبرت می‌گیریم.
در مورد چند نفری که با من چند روزی در سلول‌های۲۰۹بودند:
شاید روز سوم بود که یکی از نفراتی را که جلو درب دانشگاه دستگیر شده بود به سلول انفرادی من آوردند. خودش را آن‌طور که به‌خاطر دارم علی حسنی معرفی کرد و گفت پدرش محافظ دستغیب جنایتکار بوده و برادر بزرگترش سرهنگ سپاه می‌باشد. تا آنجا که یادم هست، خودش می‌گفت که در رشته کارشناسی ارشد حقوق بین‌الملل یا حقوق سیاسی قبول‌ شده و از اعضای تحکیم وحدت رژیم است و برای امثال رفسنجانی در نشریات قلم می‌زد. در سلول، او هم مثل بازجو از من علت و چرایی بالابردن عکس رهبری مقاومت را می‌پرسید. من هم درست همان جواب‌هایی که به دژخیم گفته بودم را به او هم تحویل دادم.
وقتی مرا به زندان اوین و بند ۲۰۹ بردند، اولین بازجوی اطلاعات که فکر می‌کنم اسم مستعارش «توفیقی» بود بر اساس سناریو و داستانی که من به خوردشان داده بودم (همان موضوع کارگر بیکار و بی‌پول)، انبوهی دروغ و روضه‌خوانی درباره بی‌گناهی رژیم و این‌که رژیم قربانی تبلیغات مجاهدین بوده! ایراد کرد. از قبیل این‌که:
ما هیچ‌کس را نکشته‌ایم و شکنجه نکرده‌ایم. به خدا دستمان به خون هیچ‌کس آلوده نیست. همه این‌ها فریبکاریهای مجاهدین بوده که چند عکس و فیلم مونتاژ شده را به تو نشان دادند و از تو سوءاستفاده کردند.
بنابراین حرف‌های ایرج مصداقی در مورد غیرواقعی بودن افشاگریهای مجاهدین اصلاً برای من چیزهای جدیدی نیستند. همان‌قدر که از نظر یک مأمور رژیم به نام مصداقی تظاهرات و فعالیت‌های ضد رژیم، دروغ و غیرواقعی و مجازی هستند، کشتارها و شکنجه‌ها و کارنامه سی‌ ساله رژیم آخوندها هم چیزی جز «فریبکاریهای مجاهدین و چند عکس و فیلم مونتاژ شده» نیست.
با توجه به این‌که فقط کارت ملی و آدرس من در شهرمان را داشتند، از اداره اطلاعات زنجان استعلام کرده و از آنها خواسته بودند که برای بازجویی از من بیایند. چند روز بعد از بازجویی توسط توفیقی، از دژخیمان شهر خودمان برای بازجویی به ۲۰۹ آمدند. ظاهراً دیگر خبری از بازجوی اولی نبود. چون به خانه ما در زنجان مراجعه کرده بودند و مشخص بود که هیچ سابقه فعالیت سیاسی از من در دست ندارند.
در مورد شهدای فامیلمان هم هر چه پرس‌وجو کردند گفتم ارتباطی نداشتم، چون در زمان فعالیت و شهادت آنها من بچه بوده‌ام؛ و بازجو هم هیچ دلیل برای چسباندن من به آنها نداشت.
یکی از بازجویان، سعید شیخان بود (اسم اصلی او به‌ احتمال‌ زیاد «نوری» است) سعید شیخان بعد از اشاره به شهیدان خانواده ما و تحقیقاتی که در مورد خودم کرده بودند، برایم توضیح می‌داد که: «من قبول دارم که در دهه ۶۰افراط‌وتفریط‌هایی بوده، اما الآن ما دیگر آن‌طور رفتار نمی‌کنیم. تو می‌توانی به کشورت خدمت کنی و ایران را آباد کنی و …».
روبه‌رو کردن با مزدور ابراهیم خدابنده در اوین
در یکی از جلسات بازجویی در ۲۰۹ برخلاف معمول که شیخان بلافاصله بعد از وارد شدن، چشم‌بند مرا کنار می‌زد، تفاوتی وجود داشت. شیخان تا چند دقیقه صبر کرد و بعد از آن که به‌گفته او چشم‌بند را برداشتم، حدس بزنید چه کسی در مقابلم روی صندلی نشسته بود؟ بریده مزدور و کمک‌کار بازجویان رژیم به نام ابراهیم خدابنده.
دژخیم می‌خواست از طریق روبه‌رو کردن خدابنده با من، نتیجه بگیرد که آیا من به عراق رفته‌ام یا نه؟ مثلاً سابقه‌ام چقدر است؟ یا ابراهیم خدابنده در اشرف یا جای دیگری مرا دیده است یا نه؟
مصداقی هم به‌خاطر همین قبیل شناسایی‌هایی که در گشتی‌های دادستانی و اطلاعات انجام داده به رژیم آخوندها و دژخیمانش مدیون است و از طریق این نوشته‌ها ارتزاق می‌کند و دین خودش را به رژیم ادا می‌کند.
همه آن چیزهایی که مصداقی می‌نویسد و همه آن کارهایی که بازجوهای رژیم در زندانها انجام می‌دهند، به این دلیل که حلقه‌های یک زنجیرند، از یک فرهنگ و زبان و بیان مشترک هم برخوردار می‌شوند.
تهدیدها و بیدادگاه
در سه مرحله مختلف محاکمه، قاضی حسن زارع دهنوی، معروف به قاضی حداد، بعد از تفهیم اتهام، به فحاشی و تهدید من پرداخت که آویزانت می‌کنم و…
مسخره‌تر این‌که اصلاً قرار بازداشتی برای من صادر نشده بود، ولی این به‌اصطلاح قاضی، حکم تمدید قرار بازداشت را صادر کرد!
در دادگاه دوم، همان قاضی حداد موعظه می‌کرد که چرا سراغ سازمان رفتی؟ این‌ همه حزب در ایران هست، برو سمت یکی از آنها فعالیت کن! اگر در چارچوب نظام باشی، می‌توانی انتقاد هم بکنی، حتی اگر می‌خواهی مخالف نظام باشی، کسی با تو کاری ندارد؛ اما سراغ مجاهدین نباید بروی.
در این هنگام بازی اطلاعات با من شروع شد یک روز حکم اعدام به اتهام «محاربه» برایم در نظر می‌گرفتند یک روز می‌گفتند کاری نکرده‌ام اگر عاقل! باشم کاری ندارند و می‌گذارند مثل سایر نفراتی که بعد از زندان دنبال زندگی‌شان می‌روند، بروم دنبال زندگی‌ام …
در ۵-۶ماه اول برای ترساندن من می‌گفتند به‌خاطر جرم «محاربه» حکم تو اعدام است و اتهاماتی از قبیل اقدام علیه امنیت ملی، هواداری از سازمان مجاهدین و به‌زعم آنها «منافقین»، فعالیت علیه نظام و خروج غیرقانونی از مرز را پی‌درپی مطرح می‌کردند، به‌خاطر این‌که در تحقیقاتشان دریافته بودند که برخی از اعضای خانواده ما به اشرف رفته‌اند.
تهدیدها در جریان دادگاه و بعد از آن هم ادامه داشت. در جریان دادگاه بار دیگر دژخیم شیخان به صحنه آمد و تهدید کرد که: آن‌قدر تو را نگه می‌داریم تا موهایت سفید و دندانهایت سیاه شود.
بازجوی دیگری گفت: «مسعود رجوی کجاست که بیاید تو را نجات بدهد؟ آخر برای چه کسی مبارزه می‌کنی؟ آنها در ساحل امن هستند، ولی تو چی؟».
به این خاطر است که می‌گویم حرف‌های مصداقی اصلاً برایم جدید نیست. بازجو هم‌چنین افزود:
«آنها می‌خواهند ما تو را اعدام کنیم و قهرمان ملی درست کنند. ولی کور خواندی کاری می‌کنم که آرزوی مرگ داشته باشی ولی نتوانی بمیری. اگر با سازمان ارتباط برقرار کنی، همه خانواده‌ات را اینجا می‌آورم و پیش چشمت … به خانواده خودت رحم کن».
باید بگویم مصداقی کینه‌توزتر و رذیلت‌پیشه‌تر از بازجوهای رژیم ما را «پهلوان اینترنتی» می‌داند، در صورتی‌که بازجوی رژیم در همان حال که ما را زیر شکنجه می‌برد و تهدید مان می‌کرد، به این‌که مجاهدین «قهرمان ملی» هستند اذعان می‌کرد.
بالاخره بعد از ۹ماه بلاتکلیفی در زندان، من را که هیچ‌چیز در پرونده‌ام نبود و هیچ اتهامی را نپذیرفته بودم به ۱۸ماه زندان محکوم کردند. بر اساس قوانین رژیم، هر زندانی که نصف محکومیتش را گذرانده باشد و سابقه فعالیت سیاسی نداشته باشد، می‌تواند به‌طور مشروط آزاد شود و به همین دلیل مرا بعد از ۱۴ماه آزاد کردند.
بله من یکی از آن هزاران هزار «موجود اینترنتی» هستم که برخلاف جعلیات مصداقی، به‌محض بیرون آمدن از زندان بعد از همه آزار و اذیت‌ها، دغدغه‌ام این بود که سریع‌تر خودم را به ارتش آزادی برسانم. بعد از ۳هفته توانستم از کشور خارج شوم و شرف حضور در میان مجاهدین اشرفی را کسب کنم و مبارزه‌ام را با رژیم سفاک آخوندی در مداری بالاتر در کنار خواهران و برادران مجاهدم ادامه بدهم.

ماورا‌ء رذیلت مزدور مصداقی در هتاکی به خانواده‌های شهیدان و زنان زندانی - منصوره گالستان
شارلاتانیسم ایرج مصداقی، یک شاگرد دژخیم – از اکبر صمدی، اشرف۳
۱۰سال پایداری در اشرف
  • قبلی
  • بعدی
  • Facebook
  • Twitter
  • LinkedIn
  • Pinterest

چه باید کرد؟

 چه باید کرد؟ آنچه در سراوان رخ داد و هنوز ادامه دارد، از یک همه‌جانبه‌گیِ تضاد ملی و میهنی با دیکتاتوری ولایت فقیهی سخن می‌گوید. مسأله این است که تأمین آب و نان در این مملکت اشغال شده، بهای مرگ می‌طلبد. معنی خیلی ساده‌اش این می‌شود که یا مرگ یا همین که هست! این تنها…

پوران نجفی، دوستی به زلالی آب چشمه‌های شمال

گاهی در زندگی با کسی برخورد می‌کنی که هرگز نمی‌توانی فراموشش کنی. دوستی که بتوان در سخت‌ترین شرایط رویش تکیه کرد، فکر نمی‌کنم زیاد باشند. دوستی که فرسنگها فاصله جغرافیایی و سال‌ها فاصله زمانی روی محبت و صفای دوستانه‌اش خدشه‌ای وارد نکند و هر بار که او را ببینی همان گرما و صداقت روزهای اول…

شریک دزد و رفیق قافله! - مینا انتظاری

در جریان محاکمه و دادگاه تاریخی دیپلمات تروریست رژیم، یعنی اسدالله اسدی و شرکا! خیلی چیزها روشن شد و خیلی دستها بیشتر رو شد. خوشبختانه اکثریت عظیمی از هموطنان تبعیدی و فعالان سیاسی اپوزیسیون نسبت به این رویداد بی‌سابقه موضع‌گیری خوبی کردند ولی برخی هم شرمگینانه یا تنگ‌نظرانه خودشان را به کوچه علی چپ زدند.…

کمیت لنگ وزارت در جدال با محبوبیت سرهنگ

سرهنگ بهزاد معزی، دو بار با دو پرواز غافلگیرانه، نقشی تعیین‌کننده در تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران دارد. در نخستین پرواز، امانت خلق و میهن، مسعود رجوی را از قلب یک پایگاه شکاری در تهران به مقصد پاریس رساند و بخشی از افتخارات این مقاومت شد؛ بخشی از رنج‌ها و خونهایی که نثار شدند تا دست…

بیاد فرمانده و استاد عزیزم سرهنگ بهزاد معزی

این قصه‌ای کوتاه به درازای ۵۰سال است که می‌نویسم، نه ادیب هستم و نه نویسنده فقط حرف دل است و امیدوارم بر دل نشیند. چند کلمه‌ای درباره فرمانده و استاد عزیزم بهزاد معزی، کسی که راه آسمان را برایم گشود و به‌من آموخت آنچه را که می‌دانست و تجربه کرده بود بدون تکبر و با…

سوزش سپاه از مشت محکم همیاران بر دهان نظام

اطلاعات سپاه در سایتی به‌نام «بولتن نیوز!» که برای دلداری دادن پاسداران و بسیجی‌های لرزان و هراسان سر هم کرده است، تلاش‌های مفتضح و رسوایی می‌کند. در عین‌حال به‌نظر می‌آید اولین کاربرد این سایت آموزش و تمرین و دروغ‌گویی و داستان پردازیهای تخیلی به ساندیس‌خواران ولایت‌معاش است؛ البته یکی دیگر از «فواید!» این سایت دریافت…

چهار روزی که ایران را تکان داد

حالا از قلهٔ غروب آخرین روز ماه دی، به بامداد و ظهر و عصر چهار روزی چشم می‌دوزیم که روزهایی استثنایی بودند. روزهای کم‌نظیر در عمر یک کشور که مردمانش از زنجیرها و دیوارهای زندگی کنده می‌شدند و هوای تنفس مشترک، یکرنگی و عشق با تمام سادگی و زلال بودنش بود. چهار روز بذرافشانی ۲۶…

«از صدای سخن عشق»

ــ «سرهنگ از خودش عشق به‌جا گذاشت». ــ سرگرد حسین اسکندریان ــ «از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر یادگاری که در این گنبد دوار بماند» ــ حافظ ــ «گریه بدم، خنده شدم مرده بدم، زنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم» ــ مولوی اشاره‌ای به سابقهٔ طولانی یک پرسش و پاسخ دغدغه‌های…

طنین تولدی نو

«ردایی که «زندگی در دروغ» به تن دارد، از جنس شگفت‌انگیزی است. تا زمانی که جامعه را می‌پوشاند، گویی از جنس فولاد است. اما به‌محض آن‌که کسی در جایی از آن، سوراخی پدید آورد، به‌محض این‌که تنها یک بازیگر، قواعد بازی را زیر پا گذاشت و بازی را هم‌چون یک بازی برملا و رسوا کرد،…

سیمای آزادی، تلویزیونی بر روی فرکانس اعتماد

تقدیم به بیست و پنجمین گلریزان همیاری با سیمای آزادی سیمای آزادی، تلویزیون ملی ایران، تنها تلویزیون سراسری مقاومت ایران است که از طریق ماهواره، وظیفهٔ شکافتن سانسور، اطلاع‌رسانی به مهین اسیر و انعکاس فعالیت کانون‌های شورشی را به عهده دارد. این وظیفهٔ خطیر با آغاز قیام مسلحانهٔ سراسری در ۳۰خرداد۶۰ به عهدهٔ رادیو صدای…

در همیاری با سیمای آزادی چه گذشت؟

همیاری چیست؟ برنامه سالانهٔ همیاری با سیمای آزادی را باید سرفصلی از همبستگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هم‌میهنان با کانون مقاومت و نیز با خودشان و دیگران دانست. در برنامه‌های همیاری اگر چه کمک‌رسانی مادی و مالی برای گذران امورات صدای اصلی مقاومت صورت می‌گیرد، اما فراتر از آن، این صدا و ندا، نجوا و…

عطش آزادیخواهی و ظهور نسل‌های اختناق‌شکن

دیکتاتوریها و تربیت سوژه‌های بهنجار یکی از ستون‌نویس‌های روزنامه حکومتی مستقل مطلبی نوشته است با تیتر «قدرت در آینده در دست چه کسانی است» ؟ در این نوشتار او با استناد و فاکت‌آوری از کتاب «مراقبت و تنبیه» میشل فوکو، متفکر فرانسوی به تربیت «سوژه‌های بهنجار»، در ساختارهایی مانند «کلیسا، مدرسه، زندان، بیمارستان، رادیو، تلویزیون…

استراتژی شرافتمند و میهن‌پرستانه براندازی

«هدف (مجاهدین) روشن است. آنها از هر چالشی می‌خواهند یک بحران اجتماعی خلق کنند. می‌خواهند با سیاست «فیزیکال وارفیر» (جنگ روانی نهادینه) واکسن را که یک مطالبهٔ به‌حق اجتماعی است، تبدیل به چاشنی انفجاری اغتشاشات کنند تا از رهاورد آن، استراتژی شوم و ضدایرانی خود (براندازی) را پیش ببرند» (مستقل. ۲۱دی۹۹). *** اعتراف به یک…

توفان در قله خشم‌های برافروخته

تذکاری از قیام دانشجویان در روزهای هفتهٔ سوم دی‌۹۸ یک سال از قیام دانشجویان آزاده‌ٔ میهنمان در روزهای ۲۱تا۲۴ دی۹۸ گذشت. این حماسهٔ افتخارمند نشان داد که قیام آبان زنده و ملتهب در رگان جامعهٔ انفجاری ایران حضور دارد. نه تنها حضور دارد بلکه مانند گدازه‌های آتشفشان، در زیر پوست خیابان‌ها لحظه‌ٔ فواره زدن و…

سرنوشت عبرت‌آموز «حزب تودۀ ایران» - عبدالعلی معصومی

«راه توده»، شمارۀ ۷۶۴، ۵آذر ۱۳۹۹، در مقالۀ«مخالفت حزب تودۀ ایران با اعدام مجاهدین خلق»ادّعا می‌کند که«دربارۀ حوادث آغاز دهۀ خونین ۶۰، قضاوتهای بی‌سند و مدرک زیاد می‌شود، به‌ویژه دربارۀ اقدام رهبری سازمان مجاهدین خلق برای اعلام جنگ مسلّحانه و موج ترورها و انفجارها و اعدامها.ما می‌گوییم اسناد حزب تودۀ ایران بهترین سند و مدرک…

«برادر همهٔ گنجشکان» - در رفتن حمید اسدیان

کاروان حمید رفت از پیش... . . همیشه زیر تأثیر این جملهٔ عین القضات همدانی بودم که: «هر کاتب که نه دل بوُد بی‌خبر است و هر مکتوب‌ الیه که نه دل است هم‌چنین». و در میان شاعران و نویسندگان دنبال آن گونه کاتب می‌گشتم که «دل» باشد. اکنون که برادر بزرگوارم حمید اسدیان رفته…

سخنی با حمید عزیزم - مهدی خدایی‌صفت

 سخنی با حمید عزیزم - مهدی خدایی‌صفت یار دیرین در سفر آخرین سرانحام در دیدار معشوق اعلا سبقت گرفت و پرکشید و هیچ نگفت که درد جانسوز فراقش را چگونه گذران کنم؟! تا پاسی از برنامه سیما هنوز نمی‌خواستم باور کنم که حمید عزیزم دیگر در میان ما نیست. از اولین حلقه‌های خطیر بیماری بیمناکش…

سفرت به‌خیر، اما...دل عالمی بسوزی - در ستایش حمید اسدیان

«به گریز باد گفتم: سفرت به‌خیر! گفتا: من و این سرای دلتنگ من و عالمی جدایی». در بهت ناگهان حمید اسدیان مجاهد و مبارزی والامقام، شاعری با انبوه استعاره‌های فلسفی، قصه‌نویسی با درآمیختن رئالیسم و سوررئالیسم، نمایشنامه‌نویسی مکاشفه‌گر در شناساندن زندان و زندانی در عهد ایلغار قتل‌عام‌گر و نویسنده‌یی متعهد به آرمان آزادی، در بهت…

در جاودانگی مجاهد کبیر، روشنفکر مبارز و انقلابی فروتن حمید اسدیان ـ حمیدرضا طاهرزاده

در جاودانگی مجاهد کبیر، روشنفکر مبارز، انقلابی فروتن و اختر فروزان و پرفروغ آسمان شعر و ادبیات مقاومت، حمید اسدیان زین آتش نهفته که در سینه من است خورشید شعله‌ای است که در آسمان گرفت بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت «حافظ» خبر کوتاه بود…

در سوگ دوست نازنینم؛ حمید اسدیان - جمشید پیمان

به "سادگی" آراسته بود، دلش از عشق سرشار بود، در جانش پرنده‌ٔ آزادی پرواز می‌کرد. سینه‌اش از پیکار با پلشتی و پلشت‌های روزگار می‌جوشید. آرزویش رهایی ایران بود و سرمایه‌اش جان پرمایه‌اش بود. او مجاهد خلق بود! او حمید اسدیان بود: مجاهد ماند و مجاهد مُرد، آن‌گونه که دلش می‌خواست و آرزویش بود! به راستی…

۱۶آذر؛ گرامی‌داشت بیداری ایران‌زمین

«دلم از این همه نابخردی‌ها سخت آشوب است. من از پوسیدن و ماندن در این مرداب کرم‌آلود بیزارم. کجا رفتند عاشق‌های جان برکف؟ به خون پاک‌شان سوگند من از نامردمی‌ها سخت بیمارم». (بخشی از شعر «چرا؟»، سرودهٔ زنده‌یاد دکتر محمد ملکی) چنین بوده است زندگی دانشجو و دانشگاه ایران و به‌پای دارندگان جنبش دانشجویی در…

از «سه قطره خون» تا کهکشانی از تنفس یاس

به نیروی خلاق علم و هنر درخشان نما زندگی گسل با فشرده صف اتحاد قیود عقب‌ماندگی برپا خیز با هم آمیز علم و زندگی را ای جوان! دانشجو! با نور علم روشن کن راه صلح جهان شده خاک ایران ما غرق خون به دست جنایت‌گران به نیروی دانش کنیم سرنگون بناهای غارتگران بر پا خیز...…

در سوگ یک پهلوان میدان مبارزه برای آزادی و عشق و انسانیت – مهین مشکین‌فام و مسلم اسکندر فیلابی

هم میهنان عزیز و مبارز! امروز ایران‌زمین سوگوار یکی از پهلوانان میدان مبارزه برای آزادی و عشق و انسانیت است. استاد بزرگوار دکتر محمد ملکی از پیروان صدیق و پاکباز پیشوای فراموشی ناپذیر مردم ایران دکتر محمد مصدق، با کوله باری از مبارزه سرسختانه و تحمل رنج و شکنجه در سیاه‌چال‌های حکومت پلید آخوندی به…

به یاد دکتر محمد ملکی... سلام مرا به آن «عزیز» برسان – محمد اقبال

با لهجه خاص تهرانی یا بهتر بگویم شمیرانی‌اش و با شوخ طبعی و بذله گوییهای فراوان او را برای اولین بار در مسجد هدایت دیدم. اواخر دهه چهل شمسی و سپس هرازگاهی در برخی مناسبات تا دوران تحصن دانشگاه تهران در سال۱۳۵۷ که توسط او و چند تن از استادان انقلابی سازمان داده می‌شد و…

دادگاه بلژیک؛ اصالت یک پایداری، حقانیت یک روشنگری #ShutDownIranTerrorEmbassies

آنچه روز ۲۷نوامبر / ۷آذر در دادگاه آنتورپ در بلژیک روی داد، یک بدعت حقوقی و سیاسی بود. این اولین بار است که یک تروریست رسمی دولتی در یک دادگاه خارج از کشور خودش محاکمه می‌شود. نفس برگزاری چنین دادگاهی جدای از نتایج و رأی و حکم نهایی، نشان از آن دارد که رژیم آخوندها…

توجه داشته باشیم که...

اوضاع و احوال این روزهای ایران چند ویژگی را با هم دارند؛ از یک‌طرف استاندارد زندگی دارد با شتاب سقوط می‌کند، از طرفی شاهد هوشیاری ملی نسبت به تعیین سرنوشت ایران در قبال اشغالگری آخوندی هستیم. این هوشیاری را در شبکه‌های مجازی بیش‌از‌پیش شاهدیم؛ شبکه‌هایی که وزن و جایگاه و اثرگذاری مهمی در زندگی سیاسی…

من شما را کجا دیده‌ام؟

«از طوفان که درآمدی، دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهادی. معنی طوفان همین است». (هوراکی موراکامی، جامعه‌شناس ژاپنی) *** گذار از گذشته به آینده را می‌توان به عبور یک جامعه از طوفان تحولی اجتماعی تشبیه نمود. آن‌گونه که از پس این عبور، وقتی غبارها می‌نشینند، چهره‌ها را باید دوباره به‌یاد آورد.…

شر و خیر در ایران امروز

سوزان نایمن در کتاب «شر در اندیشهٔ نوین» می‌گوید: «فیلسوفان پیشامدرن دربارهٔ سرشت چیزها، کیهان، انسان و طبیعت می‌اندیشیدند ولی فیلسوفان مدرن، از دکارت و کانت تا دیگران، در توانایی ما برای فهم سرشت چیزها تردیدکردند» . نایمن اضافه می‌کند که: «تردید فیلسوفان در امکان واقعیت نداشتن، یا واقعیت نما بودن پدیده‌ها نبود، بلکه از…

آبانی دیگر در کمین قاتلان آبان

خون است و ماندگار دیرگاهی از انکار خون جان‌باختگان در کشتار نیزارهای ماهشهر با دوشکا و نفربر نگذشته بود که غلامرضا شریعتی، استاندار خوزستان در پاسخ به سؤالی در مورد این کشتار، کل واقعه را جعلی خواند و گفت: «ما اصلاً ماجرای نیزارها نداشتیم»! بیت العنکبوت خامنه‌ای نیز در پاسخ به شکایت یکی از خانواده‌های…

پیام‌های خجسته سه روز گرامی‌داشت قیام آبان ۹۸

در سه روز گذشته که روزهای گرامیداشت نخستین سالگرد قیام آبان ۹۸ بود، شاهد بیشترین حضور ایرانیان برای برگزاری این گرامی‌داشت بودیم. شبکه‌های مجازی و صفحات اینترنتی بسان رودی پر خروش از میلیون‌ها یادداشت، عکس، فیلم، نقد و تحلیل، گفت‌وگو، گزارش، موسیقی، شعر و ارائهٔ رأی و نظر پیرامون قیام آبان ۹۸ بود. در روز…

درنگ در نخستین سالی که هر روزش آبانیم

«ما ۳۶۵روز است که هر روز آبانیم». این عبارت در شبکه‌های اجتماعی بسیار گردیده و با خوانندگانش پیوندها یافته و پیامی را چون رازی عاشقانه بین ایران و ایرانیان ساطع و ترویج نموده است. تضمین استمرار پیام و آرمان قیام آبان۹۸ را همین عبارت کافی‌ست. این عبارت گویای این واقعیت مسلم است که این قیام…

ویژگی‌های قیام همیشه زندهٔ آبان

قیام آبان ۹۸ از شامگاه ۲۴آبان ۹۸ شروع شد و هنوز هم شعله‌ور است. همان آبانی که شعله‌هایش به‌یکباره بیش از ۲۰۰شهر را در ۲۹استان کشور فراگرفت و به فریاد خاموشی‌ناپذیر مردم ایران علیه استبداد مذهبی تبدیل شد. همان آبانی که نه به جناح‌های درون رژیم ربط داشت و نه به قدرت‌ها و دولت‌های جهانی.…

آرمان ستارخان از آبان تا آبان

۲۵آبان تقارن سالگرد قیام آبان۹۸ با سالگرد درگذشت سردار ملی ستارخان، قابل تأمل است. ستارخان در ۲۵آبان ۱۲۹۳با قلبی سرشار از مهر به ایرانی آزاد، با سری پرشور از آرزوی وصال با آزادی و با نگاهی به دوردست‌های تاریخ آینده ایران، درگذشت. امتداد سمت درست تاریخ یک سال پیش در ۲۵آبان۹۸ آنان که به ندای…

امضا بر سوگند شقایق در آبان خونچکان

برای سالگرد شهیدان و بزرگداشت قیام آبان آماده شوید . یاد یاران شهید خود را گرامی بدارید. اسامی را بر دیوارها بنویسید و عکس‌های آنها را در هر کجا که می‌توانید بر ضد خامنه‌ای و جلادانش نصب کنید. ۲۴آبان در تاریخ ایران یک روز ملی و ماندگار و جاودانه است. (پیام مسعود رجوی به جوانان…

قیام آتشین آبان۹۸، قیامی تا پیروزی - قسمت چهارم (آخر)

در قسمتهای پیشین این سلسله مقاله به وقایع قیام شکوهمند آبان پس از افزایش ناگهانی قیمت بنزین در روزها و شهرهای مختلف اشاره شد. هم‌چنین دیدم چگونه ارکان نظام در شهرهای شورشی به لرزه درآمد و انعکاس نقش زنان در سازماندهی قیام در رسانه‌های حکومتی بررسی شد. در آخرین شماره این سلسله نگاهی کوتاه و…

قیام آتشین آبان۹۸، قیامی تا پیروزی - قسمت سوم

در شماره‌های پیشین به اعتراضات سراسری و رخدادهای قیام پس از اعلام سه برابر شدن قیمت بنزین پرداخته شد. اعتراضاتی که ظرف ۴۸ساعت در بیش از ۲۰۰شهر گسترش یافت. هم‌چنین به ویژگی‌های قیام، مواضع بین‌المللی و به گاهشمار قیام در شهرهای بپاخاسته تا ۲۸آبان اشاره شد. اعتراضات سراسری - ۲۸آبان۹۸ سه‌شنبه ۲۸آبان۹۸ قیام برای پنجمین…

مادران مقاومت؛ اندوهتان مباد، اندوهتان مباد

نام دیگر عشق مادر در همهٔ فرهنگ‌ها نام دیگر عشق است. فرشتهٔ ایثار است و مهربانی. مجسمهٔ فداکاری است. تندیس محبت است. دستانش گهوارهٔ بخشیدن است. لالایی‌اش در گوش کودک زیباترین ترنم هستی است. هر گاه این واژهٔ مقدس در گوشمان طنین می‌اندازد، مرادف با آن، از خود گذشتگی ما را در عطری مشام‌نواز غرقه…

از آبان تا آبان از کجا تا به کجا آمده‌ایم؟

«ماندن هنر است؛ کمی بیشتر ماندن هنر است فضیلت است. تمرین کن راه رفتن روی بند و بلا را کمتر لغزیدن را کمتر افتادن را بیشتر ماندن را». تصویرهای نهفته در این چند سطر، علاوه بر توصیف تلاطم‌های انسان ماندن و تمرین در برابر رنجباریِ زیستن، تجسم عینیِ «ماندن» در پایداری برای آزادی و برابری…

همّتِ خویش در این عرصه عیان می سازیم! – جمشید پیمان

ـــ در نظر من بایدن و ترامپ برادرند و مادر آنها "ایالات متحده‌ٔ آمریکا". ـــ در نظر من فرق است میان بهره بردن از فرصتها با دلخوش کردن به امیدهایی که اغلب واهی‌اند! ـــ مقاومت ایران از فرصت برآمده از شیوه‌ٔ ترامپ در مقابل حاکمیت آخوندی، برای خواستهای خودش که تعمیق و گسترش مبارزه علیه…

قیام آتشین آبان۹۸، قیامی تا پیروزی - قسمت دوم

در شماره اول «قیام آتشین آبان۹۸» دیدیم که قیام شکوهمند آبان۹۸ در حالی شکل گرفت که مردمی که بر اثر شدت فقر و گرانی، کاسهٔ صبرشان لبریز شده و دنبال فرصت و جرقه‌یی برای شورش علیه غارتگران بودند، در پاسخ به افزایش ناگهانی قیمت بنزین در آبان ۹۸ به اعتراض برخاستند و ضربات جبران‌ناپذیری به…

قیام آتشین آبان۹۸، قیامی تا پیروزی - قسمت اول

مقدمه یک سال از قیام آتشین و برق‌آسای مردم ایران در آبان۹۸ گذشت. قیامی که خلق ستم‌دیده و محروم در اعتراض به رژیم فاسد و غارتگر آخوندی، در بیش از ۲۰۰شهر و ۸۰۰نقطه از میهن در بند، حاکمیت پلید آخوندهای جنایتکار را به چالش سرنگونی کشاند. «آبان ۹۸» قدرت و خشم فروخفته چند دهه مردم…

شرحی کوتاه بر یک پیوند ۴۵ساله و جیغ بنفش لشگر زاغ و زغن! – حمیدرضا طاهرزاده

ای مرغ سحر چون این شب تار بگذاشت ز سر سیاهکاری وز نفخهٔ روحبخش اسحار رفت از سر خفتگان خماری یادآر ز شمع مرده یادآر «علی اکبردهخدا» یاد یاران رفته همیشه دردناک است. سوز دل است و داغی لاعلاج. شخصاً ترجیح می‌دهم که از این قبیل یادها بگذرم. اما وقتی این یادها با مسئولیتی روشنگر…

تاکتیک «آی دزد، آی دزد» و عربده‌های نفوذی تمام‌سوز وزارت اطلاعات – حمید اسدیان

بعد از مرگ دژخیمی به نام «قاضی حداد»، یک نفوذی تمام‌سوز شده به نام ایرج مصداقی ادعا کرده است که مجاهدین «اطلاعات مندرج در مقاله‌ام راجع به قاضی حداد را به سرقت می‌برند و به نام خود منتشر می‌کنند. عکسهای جانیان و اسامی آنان را نیز از نوشته‌های من به سرقت می‌برند و به نام…

«دریغ است ایران که ویران شود»

در «روزگار تلخ‌تر از زهر»، حکومت ننگینی که پیر کفتار جماران بنیان نهاد، هر روز داغی بر داغ‌های پیشین دل ایران و ایرانی نشاند. ابوسعید ابوالخیر این روزگار ایرانیان را ندیده ولی درد و داغ آن را به‌خوبی سروده است: دردا که درین زمانه‌ٔ پر غم و درد غبنا که درین دایره‌ٔ غم پرورد هر…

«عَرّ و تیزِ» «لمپن پاسدار نفوذی آخوندها ایرج مصداقی» - عبدالعلی معصومی

عبدالعلی معصومی: «عَرّ و تیزِ» «لمپن پاسدار نفوذی آخوندها ایرج مصداقی» درباره دکتر منوچهر هزارخانی، وجدان تابناک فرهنگ و ادب ایران وزارت اطلاعات این بار از طریق «نفوذی تشنه به خونِ» مجاهدین، دکتر هزارخانی را هم به باد حمله گرفت. دکتر منوچهر هزارخانی ایرج مصداقی، در مصاحبۀ با تلویزیون پاسدارنشان اینترنتی «میهن تی وی» در…

قیام آبان، همواره در کمین

بیهوده خواهد بود یا بهتر است بگوییم تحریف تاریخ خواهد بود اگر قیام آبان ۹۸ را یک مقطع یا لحظهٔ گذار و اتفاق رخ داده و تمام شده محسوب کنیم. این سخن به همان اندازه غیرعلمی است که تصور کنیم زمین به گرد خورشید نمی‌چرخد یا ذرات سماوی در فضا ثابت هستند. به عبارت گویاتر…

یک شاخه‌ گل برای کوروش

۷ آبان روز گرامی‌داشت کوروش بزرگ است. گرامی داشتن نامی و روشی از حکومت‌مداری برای نگاهبانی از حقوق بشر. کوروش بنیانگذار مبانی حقوق‌بشر در ایران و بخش وسیعی از جهان بود. اصول سیاست‌مداری و مملکت‌داری و حتی قوانین جنگی که کوروش منادی و مجری آن بود، تمام قوانین مرسوم اعصار کهن ماقبل تاریخ را نفی…

پیمانِ خدایگان‌زاده و امیدِ برباد رفته‌ٔ کارگزار وزارت - حسین پویا

چقدر دلسردکننده بود این پیمان جدید "خدایگان" زاده؛ رضا پهلوی. دل آدم می‌سوزد برای کسانی نظیر اسماعیل فیلسوف و مصداقیِ کارگزارِ نابغه که بارها اعلام کرده‌اند که پسر شاه سابق بهترین گزینه برای رهبری اپوزیسیون و جلوداری مبارزه علیه نظام آخوندی است و حالا با این "پیمان"، پنداری امیدشان بر باد رفته است. این"پیمان"جدید چنان…

استیصال یک مزدور نفوذی - از نصرالله مرندی

من و دیگر زندانیان هوادار بازمانده از قتل‌عام مجاهدین در سال ۱۳۶۷ یکی پس از دیگری در مراجع قانونی درباره جنایات دژخیم حمید نوری شهادت داده و می‌دهیم. مزدور نفوذی ایرج مصداقی مطلقاً در تمدید حکم بازداشت دژخیم حمید نوری نقشی ندارد و آنچه می‌گوید دروغ است مزدور مصداقی مانند همه بازجویان و شکنجه‌گران وقتی…

هر ایرانی به ۳۰خرداد می‌رسد

«من به تنگ آمده‌ام از همه‌چیز من دچار خفقانم بگذارید هواری بزنم». ــ (از شعر «خفقان» سروده فریدون مشیری با صدای محمدرضا شجریان) حکایت ایران ما چنین است. برگردید وقایع سیاسی و اجتماعی‌اش را از سال‌های ۵۸ و ۵۹ به بعد بشنوید، بخوانید، بنگرید و به خط سیر تکاملی آنها فکر کنید. همهٔ واقعیتها و…

«تفنگم را بده تا ره بجویم»

فرهنگی که در برابر ارتجاع سر خم نکرد پرواز اسطورهٔ آواز ایران، به دیار جاودانگی، فرصتی برای برون‌ریزی بغض‌های متکاثف و خشم‌های فرو خوردهٔ میلیون‌ها ایرانی بود که در صدا و شخصیت شجریان، فرهنگی را جستجو می‌کردند که به‌دنبال ایلغار و اشغال آخوندها، در ایران به حاشیه رانده شده و سرکوب شده بود. فرهنگی که…

چگونه شجریان محبوب مردم شد؟

مشت می‌کوبم بر در پنجه می سایم بر پنجره‌ها من دچار خفقانم، خفقان! من به تنگ آمده‌ام از همه چیز، بگذارید هواری بزنم! من با شما هستم! این درها را باز کنید! در همین تصنیف هزار حرف است که شجریان در آوازش، فریاد می‌کند. حرف‌هایی که در نظام سانسور و اختناق از مردم دریغ شده‌اند.…

دشوار زندگی،‌ بی‌رزم مشترک، آسان نمی‌شود

«از لحظه نشر خبر درگذشت استاد محمدرضا شجریان یکی از آشکارترین موضوعاتی که دست‌کم در شبکه‌های اجتماعی مشاهده می‌شد، ناتوانی بسیاری از هواداران ایشان در برگزاری سوگ جمعی بود... سوگواری عمومی هم وقتی درست انجام نشود مردم حس می‌کنند به شکل درستی به آن پرداخته نشده و شأن آن فرد درست نگه داشته نشده و…

«مارکسیست» از نوع بسیجی! - مسعود فرشچی

کسی که حقیقت را نمی‌داند بی‌شعور است. اما آن‌که حقیقت را می‌داند و انکار می‌کند تبهکار است (برتولت برشت) مقدمه همسویی آشکار چپ‌نماهای به‌اصطلاح مارکسیست با سپاه پاسداران علیه مجاهدین تماشایی است. البته روشن است که همان قدر با مارکسیسم انقلابی فاصله دارند که آخوندهای خمینی‌صفت با اسلام انقلابی. اما به‌نظر می‌رسد بعد از کهکشان…

مسابقه دروغ و وقاحت با آخوندها درباره شهیدان مجاهد خلق - لیدا نسب‌زاده

من مجاهد خلق لیدا نسب‌زاده در اشرف۳ از نزدیک با واحد تحقیق شهیدان و زندانیان سیاسی ‌کار می‌کنم. از شروع انقلاب ضدسلطنتی در دانشگاه تبریز به مجاهدین پیوستم و از همان زمان از آنچه بر سر مجاهدین و مردم ایران آمده و هم‌چنین با انواع و اقسام گروهها و مدعیان سیاسی آشنا هستم. آنچه مرا…

به یاد مجاهدقهرمان و «سر موضع» حیدر یگانه‌دوست - محمد تهرانچی

یک گواهی تکان‌دهنده از مجاهد خلق محمد تهرانچی هم‌بند حیدر در شکنجه‌گاه اوین یکی از آنها در حضور خود من به حیدر گفت تو با این کارهایت سر خودت را بر باد می‌دهی. حیدر در پاسخ گفت اگر به این می‌گویی بر باد دادن سر، بله من آماده‌ام سرم بر باد برود ولی آرمانم ماندگار…

امضا بر سوگند شقایق در آبان خونچکان

برای سالگرد شهیدان و بزرگداشت قیام آبان آماده شوید . یاد یاران شهید خود را گرامی بدارید. اسامی را بر دیوارها بنویسید و عکس‌های آنها را در هر کجا که می‌توانید بر ضد خامنه‌ای و جلادانش نصب کنید. ۲۴آبان در تاریخ ایران یک روز ملی و ماندگار و جاودانه است. (پیام مسعود رجوی به جوانان…

با مجاهدین در وادی یک‌سویه عشق

آیا بر روی مرزبندیهای آرمانی و سیاسی خود استوارید و مرز سرخ دارید؟ اگر مجاهد خلق هستید، آمده‌اید چیزی بدهید، یا چیزی بگیرید، و یا آمده‌اید که بده و بستان مرضی‌الطرفین انجام بدهید؟! اگر مجاهد و شیفته آزادی مردمتان هستید، راست بگوئید، آیا بها ـ تمامی بها ـ را می‌پردازید یا می‌خواهید چند صباحی «خوش‌نشین»…

شکست برچسب تروریستی؛ تحقق یک امر ناممکن و چشم‌انداز تغییر

تحقق یک امر ناممکن ۶سال از خروج نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست برچسب تروریستی وزارت‌خارجه آمریکا می‌گذرد. پیش از آن نیز در زمستان سال ۱۳۸۵ تحولی مشابه همین در خروج از لیست دولت انگلستان روی داد. این ۲تحول ـ به‌خصوص خروج از لیست وزارت‌خارجه آمریکا ـ بسا ناممکن می‌نمود. این ناممکن بودن هم…

نسل‌های جدید ایران و اراده‌های برانداز

ایران به‌عنوان کشور بزرگ خاورمیانه، با داشتن پیشینه‌یی متمدن در خانوادهٔ جهانی، همواره از یک فرهنگ پویا و سرشار برخوردار بوده است. این فرهنگ و تمدن آن‌چنان غنی است که هنوز وقتی نام ایران برده می‌شود، جامعهٔ مدنی، همزیستی مسالمت‌آمیز اقوام، نژادها و تنوعات قومی و نیز حقوق‌بشر و بردباری مذهبی و دوران درخشان فرمانروایی…

۵مهر؛ قدرشناسی از حماسه‌ها و فرهنگ‌ها

برگی از شناسنامهٔ شناخت ملت‌ها ارزش‌های حیات تاریخیِ یک ملت را با چه معیارها و شاخصهایی می‌سنجند؟ تاریخ نیاکان و حافظهٔ معاصر ما بر روی چه عناصری انگشت تأکید می‌نهند؟ دریچهٔ شناخت ملتها و اقوام پراکنده بر این عرصهٔ خاکی و آبی با کدام ارزش‌ها و عناصر گشوده می‌شود؟ جهان ما سرشار از آفریده‌های بشری…

۵مهر، کاشت بذر قیام و شورش

از اولین روز تابستان۶۰ به بعد، فضای تهران و شهرهای میهن آکنده از بوی خون و باروت بود. مردم هر روز صبح با شنیدن خبر دهها و گاه صدها اعدام و تیرباران از رادیو و تلویزیون و با خواندن تیتر هولناک روزنامه‌ها مبنی بر تیربارانهای دسته‌جمعی جوانان، در بهت و حیرت از این همه شقاوت؛…

شهر در خیمه‌های آبی ـ کبود دود زیباست

زبان من از توصیف صحنه‌های سراسر شور و ایمان و سراسر پاکباختگی و فدا در آن ایام قاصر است. چیزهایی را که در این باره خوانده و شنیده‌ام، نه می‌توانم بگویم و نه می‌توانم بنویسم. از من بر نمی‌آید. کار شعراست، کار استادان نقاشی و موسیقی است. کار معلمان سخنوری و کتابت است. فقط می‌گویم…

سرنوشت ایران و ایرانی را چه کسی می‌نویسد؟

نگاهی به فراخوان مریم رجوی به جامعهٔ ملل، در کنفرانس «سیاست در قبال ایران: ماشه و تحریم و ضرورت حسابرسی از رژیم» مقاومتی خالق راه‌حل‌ها و ابتکارها مقاومت ایران در شرایطی که کرونا، امکان گردهمایی حضوری و برگزاری کنفرانس‌ها، کنوانسیون‌ها، گردهمایی و اجتماعات بزرگ را از دولتها و جریانهای سیاسی گرفته است، در یک ابتکار…

به یاد شورشگران سرفراز آبان۹۸

فروغ لاله‌ٔ گلشن به سیمای تو می‌زیبد قبای پیشواز گُل به بالای تو می‌زیبد سازمان مجاهدین خلق ایران در ۲۵شهریور ۱۳۹۹ اسامی ۵۶تن دیگر از شهیدان قیام سراسری مردم ایران در آبان ماه ۱۳۹۸ را منتشر کرد. ۲۰تن از آنان شهیدان سرفراز از ماهشهر بودند که عموماً در نیزارهای این شهر به‌دست دژخیمان خامنه‌ای به‌شهادت…

این استعاره نیست؛ باور کن دیوارها سخن می‌گویند

«نمی‌دانستم در نهفت سیم‌های خاردار پرنده‌گانی دلتنگ بیداری زمان را انتظار می‌کشند! امان از بال‌های خاردار کز رؤیازارهای پرواز برخیزند...!» در چند روز گذشته که خبر اعدام نوید افکاری، فراخوان به بیداری و موج حمایت اجتماعی از «نه به جمهوری اعدام» داده است، دیوارها در شهرهای ایران بدل به رسانه‌های فراگیر شده‌اند. دیوارها در ایران،…

دو دست جوانت ـ با شاخه‌های زمزمه‌گر ـ گل می‌دهد

شهر در تو سوخت باغ در تو سوخت اما دو دست جوانت بشارت فردا، هر سال سبز می‌شود و با شاخه‌های زمزمه‌گر در تمام خاک گل می‌دهد گلی به سرخی خون... (خسرو گلسرخی) پنجشنبه ۲۷شهریورماه ۹۹، خانواده و دوستان قهرمانی ملی قیام، نوید افکاری بر سر مزار او حاضر شدند. مادر و خانواده وی اقدام…

می‌نخسبد خون من در رگ مجنون من

«آن که کشتستم پی مادون من می‌نداند که نخسبد خون من بر من است امروز و فردا بر وی است خون چون من کس، چنین ضایع کی است؟» (مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش ۹) *** چالشهای خوشه‌یی اگر «چالش افکار عمومی» را به آتشی تشبیه کنیم که در قیام سال۸۸ کبریت ‌زده شد، لهیب این…

یاران روزهای سخت و محاصره و ضربات و موشکها

برنامه‌ٔ مدون و مشخص؛ اهداف مرحله‌ای؛ پاسخ و راه‌حل برای مشکلات اصلی روز جامعه؛ استراتژی برای رسیدن به اهداف و برنامه‌ٔ تعیین شده؛ کارنامه‌ٔ مؤثر و موثق؛ همه‌ٔ این موارد از ضروریات بی‌جایگزین تشخیص یک اپوزیسیون معتبر و تاثیرگذار است. اما مجموع همه‌ٔ آنها با همدیگر، یک نقص عمده دارند که بدون وجود آن، هیچ…

تشخیص اپوزیسیون واقعی از پزیسیونهای آخوند‌ساخته

راستی کدام فرد یا جریان سیاسی خواهان تغییر و سرنگونی این رژیم را می‌توان یافت که در عین‌حال دشمن و تضاد اصلی‌اش مجاهدین و مقاومت ایران باشد که ۹۰درصد کل شهیدان مسیر سرنگونی و آرمان آزادی را در این ۴۰سال تقدیم کرده است. این غیرعلمی، غیرمنطقی و محال و ناممکن است که کسی خواهان تغییر…
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12

بحران FATF و درد بی‌درمان نظام

یکی از موارد جنگ باندی در حکومت آخوندی موضوع پیوستن رژیم به کنوانسیونهای ای اف تی…

رهزنان، ساحرانند و فقر، سلطان!

بحران معیشت و تنگنای اقتصاد زندگی مردم ایران را باید یکی از جنایات به‌ظاهر بدون خون‌ریزی…

بن‌بست تصمیم‌گیری بر سر اف.ای.تی.اف!

تمام راههای تصمیم‌گیری حول اف.ای.تی.اف در نظام دستاربندان، اینک به یک کوچهٔ بن‌بست ختم شده است.…

سیگنال درخواستی سبزوار رضایی از «شیطان بزرگ!»؟

نام‌برده عنوانی سنگین اما پوچ را یدک می‌کشد؛ دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام! ولی هنگامی که…

صورت مسأله‌ٔ ایران و هیزم‌کشان دیکتاتوری

در سالگرد بزرگداشت پیشوای آزادی دکتر محمد مصدق و در آستانه‌ٔ آغاز قرن پانزدهم خورشیدی، نگاهی…

پاسدار سبزعلی رضایی و کف‌بینی سرنوشت نظام

پاسدار سبزعلی رضایی یا همان محسن رضایی، از وقتی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، لنگر انداخته…

سردار سپه‌های دزد و فرار سرمایه‌ها

در روزهای پایانی ۱۳۹۹ هستیم و می‌توان یک دهه گذشته را به‌لحاظ اقتصادی از دست رفته‌ترین…

چرخ اقتصاد نمی‌چرخد «احتمالاً سرگیجه دارید»

آخوند حسن روحانی در جلسه هیات دولت مدعی شد: «چرخ سانتریفوژ می‌چرخد و چرخ اقتصاد می‌چرخد،…

بهار در پاییز

بهار آمده‌اما... هنوز پاییزم نه این‌که دل‌پژمرده... ولی... کمی... چیزم... دلم به «کوصفه»(۱) گاهی صعود می‌خواهد…

واکسن چی شد؟

واکسن چی شد؟ بگو واکسن چه شد ای شیخ شیاد کرونا را مکن اینسان تو دلشاد…

دود استتار رسانه‌یی برای تسلیم - مروری بر رسانه‌ها

در روزنامه‌های حکومتی شنبه ۱۶اسفند برجسته‌ترین موضوعات به انزوای جهانی و منطقه‌یی نظام پرداخته‌اند. در کنار…

خامنه‌ای، دجالیت، فقر فراگیر

خامنه‌ای روز جمعه ۱۵اسفند به‌بهانهٔ درختکاری در محوطهٔ کاخ خود در برابر دوربین تلویزیون ظاهر شد…

معنای ۱۵۸ امضا

روز سوم مارس ۲۰۲۱ (۱۳ اسفند۹۹) ۴۵ عضو مجلس نمایندگان آمریکا، در کنفرانسی که در واشنگتن…

گام برداشتن بر لبهٔ تیغ!

«تهران آیا خواهد توانست مانع امنیتی شدن پرونده هسته‌یی و سیاست اجماع‌سازی بایدن شود؟ نتیجه نشست…

نقاشی در اتاق تاریک با دستان لرزان

این روزها کارگزاران حکومتی و تحلیل‌گران رسانه‌یی نظام آخوندی سری به سری به گمانه‌زنی‌ها در مورد…

اقتصاد ورشکسته و وحشت از «نقطه جوش» مردم

«وضعیت خاص ایران در عرصه بین‌المللی و چالشهای حاد و مستمر با قدرتهای جهانی، کشور را…

کولبری و سوختبری آن روی سکه «پول‌بری»

در شرایطی که بسیاری از مردم مناطق شرق و غرب کشور به‌دلیل فقر و ستمی که…

پایگاه اجتماعی مصدق

کلمه مصدق یا مصدقی را از کودکی کم‌وبیش می‌شنیدم تا روزیکه دایی محمد از تشییع پیکر…

تشدید انزوا به تلخی قهوه! - مروری بر رسانه‌های حکومتی

روزنامه‌های حکومتی در روز پنجشنبه ۱۴اسفند مهم‌ترین مطالب خود را به دعوای باندی بر سر رد…

واکسن؛ فریبکاری، بازی با جان مردم

از آغاز سال۲۰۲۱میلادی، شتاب واکسیناسیون عمومی در کشورهای مختلف جهان پیاپی بیشتر می‌شود و شرکت‌های داروسازی…

آتش زیر خاکستر مخل امنیت نظام - مروری بر رسانه‌ها

روزنامه‌های حکومتی امروز مجموعهٔ کاملی از بحرانهای داخلی و خارجی نظام را به نمایش گذاشته‌اند. بحران…

خشم سوخت‌بران، سرآسیمگی روحانی

آخوند روحانی روز ۱۲اسفند، وحشت خود و نظام آخوندی را از خیزش مردم دلیر و محروم…

قحطی معرکه‌گردان نمایش ۱۴۰۰

از ویژگی‌های بارز نمایش انتخابات ۱۴۰۰ نظام آخوندی، باید به خالی بودن دست نظام در معرفی…

جامعه امنیتی با پتانسیل انفجاری

سرباز کردن زخم‌های کهنه و درمان ناشده در استان محروم سیستان و بلوچستان و سرکشیدن ناگهانی…

ایران، آتشفشان ارتش گرسنگان

در تداوم قیام آبان۹۸ و اعتراضات روزانه اقشار مختلف از فرهنگیان، بازنشستگان، کشاورزان تا کارگران، مردم…

باز پس‌گیری حق یک ملت در «کف خیابان»

شعار بازنشستگان خشمگین در مقابل مجلس ارتجاع: «فقط کف خیابون به‌دست میاد حق‌مون» (یکشنبه ۱۰اسفند۹۹) برخی…

«امروز توپ در زمین ماست و باید انتخاب کنیم»

به‌رغم این‌که دولت روحانی در شرایط فعلی مذاکره با سه کشور بزرگ اروپایی امضا کننده برجام…

بلوچ، بلوچ

به خاک و خون کشیدن جوانان و کودکان محروم بلوچ و خیزش دلاورانه متعاقب آن مشاهداتی…

چهل و دو سال!

چهل و دو سال جرم و جنایت دگر بس است بر ملتی نزول خیانت دگر بس…

ای سوختبر

صد درود و صد سلام ای مردمان سوختبر ای بلوچ پرتوان قهرمان ای سوختبر گفته‌ای تا…

ورق خوردن صفحهٔ مماشات؛ دور شتابدار تشدید تضادها

رافائل گروسی در جلسهٔ یازدهم اسفند شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی سخنرانی مقدماتی خود…

آویختن به سبوی بشکسته و پیمانه ریخته

خامنه‌ای و یک دوجین دایناسورهای طماع حکومتی با افکار تارعنکبوت گرفته و متحجر خود، گمان می‌کنند…

شتک خون رنجبران سراوان؛ فاش‌کردن مگوها و تناقض‌ها

واقعهٔ سراوان بازتاب بسیار گسترده‌یی در کل ایران و نیز شبکه‌های مجازی داشت. یکی از آثار…

وحشت غاصبان حاکمیت مردم از آینده

در حالی که جنگ‌وجدال باندهای غالب در نظام ولایت فقیه برای تصاحب کرسی رئیس جمهوری در…

سردمداران نظام از واکسن می‌ترسند، نه مردم!

حکم خامنه‌ای مبنی بر وارد نکردن واکسن معتبر و تأیید شده به ایران آن‌قدر غیرعقلانی و…

زندگی برده‌وار یا مرگ با شرافت؟

ممکن است نظام ولایت فقیه هم‌چنان اظهار تجاهل کند یا هم‌چنان دست به سانسور اخبار قیام…

ما 562 مهمان و بدون عضو آنلاین داریم

Copyright © سایت بسوی پیروزی - صفحه مقالات 2021 All rights reserved. Custom Design by https://www.besoyepirozi.com
مقالات منتخب